اقتصاد مقاومتی، اقتصادمردمی

وقتی می‌گوییم اقتصاد مقاومتی نه دربارۀ مفهومی انتزاعی و تخیلی حرف می‌زنیم و نه آن را مترادف با ریاضت اقتصادی می‌دانیم. اقتصاد مقاومتی مقوله‌ای بسیار کاربردی و عملیاتی است که همۀ ما صرف‌نظر از شغل و حرفه و مسئولیت خود، در زندگی روزمره می‌توانیم در آن ایفای نقش کنیم.


علی سعیدی
1395/1/1
تعداد بازدید:
شاید بتوان گفت بدترین اتفاقی که می‌تواند برای واژه‌ها و مفاهیم رخ دهد «دست‌مالی‌شدن» آن‌ها است. واژه‌های دست‌مالی‌شده، بیشتر شبیه کلیشه‌های زننده‌ای می‌شوند که خاصیت و مغز خود را از دست می‌دهند و در عین تکرار و تأکید، به مفاهیمی بعید و بی‌خاصیت تبدیل می‌شوند.
مفهوم اقتصاد مقاومتی، می‌تواند یکی از همین واژه‌ها باشد یا در حالتی خوش‌بینانه‌تر، در معرض خطر تبدیل‌شدنِ به ‌آن‌ها قرار داشته باشد. این مسئله زمانی روشن می‌شود که هرکس از خود بپرسد اقتصاد مقاومتی چیست؟ آیا تمام چیزی که از اقتصاد مقاومتی می‌دانیم، همان تعریف مختصر تأکید بر تولید و خرید کالای ایرانی است؟ و اگر به همین تعریف رایج بسنده کنیم، آیا در عمل به آن پایبند هستیم؟ به‌نظر می‌رسد دو اجحاف عمده‌ای که دربرابر مفهوم کلیدی و بنیانی اقتصاد مقاومتی شد، یکی عدم تبیین و تعریف آن توسط نخبگان و اساتید برای مردم و دیگری عدم پایبندی دستگاه‌های دولتی، مسئولین و نیز مردم به همان تعریف دم‌دستی، معنا و هدف نام‌گذاری سال جدید را مشخص‌تر کند.
بی‌شک، اقتصاد مقاومتی، مفهومی صرفاً اقتصادی نیست. به این علت که نمی‌توان اقتصاد یک کشور را با دین، فرهنگ و سیاست آن غیرمرتبط دانست. از طرف دیگر هم، این مفهوم، مفهومی صرفاً حاکمیتی که پیاده‌سازی آن فقط بر دوش دستگاه‌های دولتی باشد نیست. اما برخورد غیرعلمی با مفهوم اقتصاد مقاومتی در تبیین و تصویب قوانین اجرایی و سیاست‌گذاری‌های اقتصادی و فرهنگی، علی‌رغم تأکید چندساله رهبر معظم انقلاب اسلامی بر جایگاه و اهمیت آن و ورود ایشان به تعریف جنبه‌های مختلف آن، که حاصل کم‌کاری نخبگان و دولت‌مردان در این حوزه است، سبب انزوای بالفعل آن در واقعیت‌های جامعه شده است. در نتیجه بیشتر از آنکه به‌عنوان راه‌حل و برگ‌برنده بالقوه مطرح شود، واژه‌ای تزیینی شده است که گل سرسبد همه آیین‌نامه‌ها و دستور‌العمل‌ها و سخنرانی‌ها است. سؤال مهم این است که چرا علی‌رغم وجود مجموعه‌ای قوی از قوانین بالادستی در حوزه اقتصاد مقاومتی، سیاست‌گذاری‌ها و مبادلات اقتصادی همچنان برخلاف رویکرد مقاومتی هستند؟ و سؤال مهم‌تر اینجاست که چگونه باید اقتصاد مقاومتی در سیاست‌‌ها و نیز زندگی مردم و بستر جامعه، جاری و ساری و تعیین‌کننده درست و نادرست شود؟
توجه به این نکته ضروری است که مفاهیم چند‌بعدیِ دارای ابعاد‌ فرهنگی‌، اقتصادی و سیاسی مانند اقتصاد مقاومتی،‌ صرفاً در سایه سیاست‌ها و اقدامات دولت، آن‌گونه که شایسته و لازم باشد، اجرا نخواهد شد بلکه خواست و حضور فعال آحاد مردم، ضرورتی‌تر و بنیانی‌تر خواهد بود. درواقع می‌توان گفت حتی اگر سیاست‌گذاری‌ها و تصویب قوانین و مباحثی مانند بودجه‌نویسی و تدوین برنامه‌های پنج‌ساله، به‌معنای واقعی و در نسبتی چشمگیر، ازطرفی از بن‌مایه‌‌های تفکر سرمایه‌داری و لیبرالیستی مبتنی‌بر سودمحوری فاصله گرفته باشد و از سوی دیگر، به پایه‌ریزی و بهبود شرایط برای تولیدکنندگان ایرانی و ‌درمان بیماری دلالی‌‌پروری نزدیک شده باشد، باز هم بدون نقش‌آفرینی فعال بدنه مردمی نمی‌توان انتظار تحقق شایسته آن را داشت. بنابراین اگر در جواب سؤال چیستی اقتصاد مقاومتی،‌ اذهان عمومی، به جنبه‌های فرهنگی و مردمی آن اشاره کنند و نقشی برای آن‌ها قائل شوند، می‌توان انتظار بروز اثرات عینی اقتصاد مقاومتی را داشت.
برای ورود مردم به عرصه اقتصاد مقاومتی، به جریان‌گیری فرهنگ خودباوری، جاانداختن پدیده کارگاه‌های خرد و کشاندن سرمایه مردمی به امر تولید، اصلاح الگوی مصرف، افزایش مهارت‌های فنی در حوزه‌های مختلف برای جوانان، ارزیابی قوانین اقتصادی کشور براساس قوانین بالادستی اقتصاد مقاومتی و اصلاح آنان و … نیاز داریم. اما به‌نظر می‌رسد قبل از همه این راه‌کارها ، در درجه اول، باید آحاد جامعه به این نتیجه برسند که حقیقتاً در جنگ تمام عیار اقتصادی هستیم و سلاح کارای کشور در این شرایط، اقتصاد مقاومتی است.