علی سعیدی
1396/4/29
تعداد بازدید:
یکی از ارکان اصلی اقتصاد مقاومتی، فرهنگ و مدیریت جهادی است. گاهی فعالیت یا اقدامی قبلاً توسط عدهای راهاندازی شده است و وظیفۀ مدیر، صرفاً ادارۀ امور روتین و ریلگذاریشده است. در این وضعیت کمتر به تلاش مضاعف و استقامت و خلاقیت و نوآوری نیاز وجود دارد. اما در وضعیتی که میخواهیم کاری را تازه از صفر شروع کنیم، به فکر و نوآوری، طرحریزی و ریلگذاری، عملیات و پایداری نیاز داریم و با انگیزهها و روحیههای معمولی این کار امکانپذیر نیست. راهاندازی کارگاههای خانگی و تولید و اشتغال خانگی و گسترش بنگاههای خرد و متوسط هم نیاز به خلاقیت، نوآوری، دانش، ریلگذاری، اقدام و استقامت دارد و این با روحیۀ تنبلی و آمادهخواری و مصرفزدگی امکانپذیر نیست.
روحیه و مدیریت جهادی برای رشد و پیشرفت کشور هم در مقیاس کلان و هم در مقیاس خرد ضروری است. اگر برگردیم به چند دهه قبل، کسانی در کشور با دلسوزی و از روی دیدن واقعیتها و امکانات بالفعل، استدلال میکردند که ساخت موشک در داخل کشور کاملاً غیرممکن و ناشدنی است. نه دانش کافی، نه تجهیزات و قطعات لازم، نه زیرساخت و نه هیچ! اگر آن روز عدهای جهادگر نمیایستادند و از کورسوهای امید استفاده نمیکردند و با تلاش شبانهروزی و با خطرپذیری و خلاقیت و نوآوری و استقامت، وارد وادی طراحی و ساخت موشک نمیشدند، امروز جزء معدودکشورهای دارای فناوریهای سطحبالای ساخت موشک نبودیم!
و اگر آن روز که پایههای صنعت خودروسازی کشور گذاشته میشد بهجای تکیه بر صنعت مونتاژ و هدفگیری بازار داخلی و شعار «هر ایرانی یک پیکان» که همهوهمه ریشه در آمادهخواری و تنبلی و بیتحرکی داشت، در صنعت خودروسازی و دیگر صنایع بزرگ کشور روحیۀ جهادی دمیده میشد تا با نوآوری و خلاقیت و تلاش و پشتکار به مرزهای صنعت خودروسازی دست یابیم، امروز وضعیت صنعت خودروی ما و خودروهای تولید داخل ما اینگونه نبود. چطور میشود که پس از بیست سال در حوزههای بسیار دانشبنیان و دشوار مثل فناوری هستهای، فناوری نانو، رادیوداروها، سلولهای بنیادی، خدمات مهندسی، صنایع نظامی و… به چنان پیشرفتهایی دست پیدا میکنیم که جزء چند کشور برتر در جهان قرار میگیریم اما در بدنۀ صنعت و اقتصاد پس از دههها همچنان درجا میزنیم یا حتی پسرفت میکنیم؟!
مگر دیگر کشورها که توانستهاند اقتصاد و معیشت خود را اداره کنند و به سطوح بالای درآمد ملی دست یابند غیر از این راه را رفتهاند؟ روحیۀ تلاش و پشتکار و خستگیناپذیری و ریسکپذیری است که میتواند سطح اقتصاد و معیشت را ارتقا دهد وگرنه بدون این روحیۀ جهادی، بهزحمت از عهدۀ ماندن در سطح فعلی برمیآییم و چه بسا بدون فرهنگ جهادی، در طول زمان عقبگرد کنیم و از وضعیتی که امروز داریم پایینتر برویم.
روحیۀ جهادی، انگیزه میخواهد، تلاش میطلبد، خستگی نمیشناسد، مقاوم است و فقط به فتح قلهها و رسیدن به هدف میاندیشد. امروز که اقتصاد به اولویت اول کشور تبدیل شده است و دشمنان به آسیبزدن از این نقطه امیدوار شدهاند، چه انگیزهای از این بالاتر که با کنارگذاشتن فرهنگ مصرف و تبلیغ و ترویج فرهنگ تولیدی، سهمی در حرکت چرخهای اقتصاد کشور داشته باشیم؟ هزینههای راه بسیار ناچیز است اما بازدهی آن بسیار بالاست. همت میخواهد و اراده. کافیست به دور و بر خود با روحیۀ جهادی نگاه کنیم و جهادگرانه بهدنبال تولید و اشتغال باشیم. سرمایهها و فرصتها و دانشها و نیروهای کار معطل در دور و بر ما فراوان است. هنر این نیست که پشت میز و زیر کولر بنشینیم و آخر ماه حقوق خود را مطالبه کنیم، هنر آن است که آستینها را بالا بزنیم و دست به کار شویم و عرق بریزیم و خسته نشویم و آخر ماه چرتکه بیندازیم که چقدر تولید کردیم و چقدر میتوانستیم تولید کنیم و برای ماه بعد و ماههای بعد برنامه بریزیم. بهجای اینکه در خانه پدری بنشینیم و منتظر آمدن کار باشیم، خودمان به سراغ کار برویم. بهجای اینکه به دست دیگران چشم بدوزیم تا دیگران برای ما کاری بکنند، خودمان دست به کار شویم و برای دیگران کار درست کنیم. باید نگاهمان را به اقتصاد و اشتغال و معیشت و به زندگی و عمر عوض کنیم، فرصتها مثل ابر میگذرند و ما میتوانیم با درگیرشدن و جهادکردن، کارهای بزرگ انجام دهیم.
وقتی روحیۀ جهادی در ما ایجاد شد، مسئله دیگر سیر کردن شکم خود و خانواده نیست، مسئله رشد خود ماست؛ انسان با کار و خلاقیت و ابتکار و تلاش است که سعۀ وجودی پیدا میکند و به کمال میرسد نه با تنبلی و آمادهخواری و مصرفگرایی. و این روحیۀ مصرفزدگی ذاتی وجود ما نیست بلکه از بیرون به ما تزریق شده و تلاش شده ما اینگونه تربیت شویم. این قیدوبندها را تنها با روحیۀ جهادی میتوان گسست و به سعادت رسید. از همین حالا شروع کنیم، فردا خیلی دیر است…