علی سعیدی
1396/3/29
تعداد بازدید:
ایجاد اشتغال و تولید محصول، نیازمند دو عامل اصلی است: کار و سرمایه. معمولاً در همۀ اقتصادها، نیروی کار بهاندازۀکافی وجود دارد اما مشکل عمده در تأمین سرمایه لازم برای تولید است. به همین دلیل است که در نگاه رایج، که عمدتاً متأثر از نظام سرمایهداری است، «سرمایه» مهمترین عامل تولید به شمار میرود. اما سرمایه چیست و چگونه میتوان آن را در الگوی اقتصاد مردمی تأمین کرد؟
بخشی از سرمایه، پول نقد است اما پول نقد همۀ سرمایه نیست. هر وسیله یا ابزار یا مهارت یا دانشی که در فرایند تولید به کار میرود سرمایه است. درواقع سرمایه اقسام مختلفی دارد ازجمله سرمایۀ نقدی، سرمایۀ فیزیکی که شامل ماشینآلات و تجهیزات لازم برای تولید میشود، سرمایۀ انسانی که به مهارتها و دانشهای صریح یا ضمنی در فرایند تولید مربوط میشود و سرمایۀ اجتماعی که نهادها و ارزشها و باورهای اجتماعی مؤثر در تولید را دربر میگیرد. البته اینکه به همۀ عوامل تولید غیر از کار، عنوان «سرمایه» اطلاق میشود ناشی از غلبۀ تفکر سرمایهداری است وگرنه میتوان سرمایه را فقط به سرمایۀ پولی و اعتبارات نقدی محدود کرد و سایر اقسام سرمایه را تحت عنوانهای مستقلی آورد.
وقتی گسترۀ دید خود را افزایش دهیم، ملاحظه خواهیم کرد که بسیاری از انواع سرمایه یا عوامل لازم برای تولید و ایجاد اشتغال، با کمترین هزینه در اطراف ما وجود دارد و ما با غفلت از این ظرفیتهای اقتصاد مردمی، همواره به سرمایههای کلان داخلی یا خارجی برای راهاندازی کارخانهها و شرکتهای تولیدی بسیار بزرگ چشم دوختهایم.
مهمترین سرمایهای که ما برای تولید درمقیاس مردمی دراختیار داریم، خانههای ماست. هر یک از خانههای ما میتواند یک کارگاه تولیدی باشد. تعجب نکنید، وقتی میگوییم کارگاه تولیدی فکر نکنید که منظورمان جایی است که پر از آچار و پیچگشتی و میخ و تخته و… باشد. کارگاه جایی است که در آن بتوان چیزی تولید کرد که ارزش افزوده داشته باشد.
خانههایی که حیاط و باغچه دارند میتوانند با کشت انواع سبزیجات یا پرورش مرغ یا ماهی (در حوض حیاط) دست به کار تولید شوند. میتوان از فضای خانه استفاده کرد تا انواع ترشیجات و شوریجات و مرباجات و انواع سبزیهای خردشدۀ خشکشده یا فریزشده و انواع رب گوجه فرنگی و انار و… را تولید کرد.
متأسفانه بسیار مشاهده میشود که مردم فقط میوههای تروتازه و خوشرنگ و لعاب را از میوهفروشیها میخرند و مابقی میوهها که دارای مقداری ضربخوردگی یا لکه یا خرابی هستند، تماماً دور میریزند. این پدیده فقط میتواند ناشی از یک چیز باشد: فرهنگ مصرفزدگی و آمادهخواری! همۀ ما میتوانیم میوههای کج و کوله تر را بهجای اینکه دور بریزیم با استفاده از ذوق و سلیقۀ خود، به مواد خوراکی ارزشمند تبدیل کنیم.
غلبۀ فرهنگ مصرفزده امروز، ارضای حس زیبادوستی ما را به «تزیین» سفره محدود کرده است و ساعتها وقت ما را میگیرد تا مثلاً هندوانه را به شکل گل دربیاوریم یا با ترکیب ژله و بستنی و چه و چه، یک دسر ابتکاری درست کنیم و این دسترنج چندساعته با اولین چنگال از بین خواهد رفت! البته منکر تزیین سفره نیستم اما این حس زیبای زیبادوستی را میتوانیم با ترکیب با روحیۀ تولیدی، به سمت تولید جهتدهی کنیم که هم از اسراف و اتلاف بسیاری از منابع دم دست ما جلوگیری میکند، هم بهمعنای واقعی کلمه، تولید انجام میشود.
لازم نیست برای اینکه تولیدی پوشاک داشته باشیم، سولۀ چندصدمتری یا چندهزارمتری داشته باشیم با کلی چرخ خیاطی و دوزنده و…؛ همان یک چرخ خیاطی که در اکثر خانههای ما دارد خاک میخورد، میتواند کارهای زیادی انجام دهد. اولین کارش میتواند ترمیم لباسهای خود اهل خانه و نیز تولید لباسهای دمدستی خانگی باشد. البته کسانی که مهارتهای بیشتری داشته باشند میتوانند لباسهای بیرونی و مجلسی خلاقانه و نیز انواع کاورهای وسایل برقی یا مبلمان و… و گلدوزیهای متنوع را تولید کنند. حتی میتوان با یک بازاریابی ساده، مایحتاج کل فامیل را به قیمت هزینۀ تمامشده برایشان تولید کرد و نهتنها برای خود درآمد کسب کرد بلکه به کاهش هزینههای دیگران هم کمک کرد. انواع کلاسهای آموزشی خیاطی و گلدوزی در گوشه و کنار شهر برگزار میشود که میتواند جایگزین خوبی برای کلاسهای زبان و سفرهارایی و آرایش و تزیین و… باشد.
کافیست کمی خلاقیت خود را به کار بیندازیم و بهجای رفتن به بازار و «خرید» لوازم تزیینی برای زیباکردن محیط خانه، با ترکیب پارچههایی که در حالت عادی دیگر بهدرد نمیخورند اما کیفیت خوبی دارند، چیزهای جدید درست کرد، چیزهایی مثل رومیزی یا پردههای تزیینی یا بغچه که هم به زیبایی محیط خانه کمک میکند و هم با ایجاد ارزش افزوده، از مخارج ما بهشدت میکاهد.
پشتبامهای خانههای ما نیز محیط بکر و دستنخوردهای برای تولید است. این ظرفیت را میتوان برای انواع و اقسام فعالیتهای تولیدی فعال کرد. باید همت کنیم و بهجای مصرفگرایی و دورریختن کالاهایی که ایراد پیدا کردهاند، سعی کنیم تعمیر کنیم. خیلی از این تعمیرات چندان اساسی هم نیست و با یک لحیمکاری ساده یا تعویض یک قطعه یا یک تکه سیم، آن وسیله دوباره قابل استفاده میشود و ما را از هزینهکردن برای خرید یک نمونۀ نو آن، بینیاز میکند.
برای استفاده از این همه سرمایه و ظرفیت معطلمانده در اطراف خود، نه پول زیاد نیاز داریم و نه دانش فنی خیلی پیچیده و نه زمان کاری طولانی و کسلکننده؛ کافیست رویکرد خود را عوض کنیم و با عینک تولیدمحوری به اطراف خود نگاه کنیم آنگاه فرصتها و ظرفیتهای مختلف را در مقابل خود خواهیم دید که ارزش افزودههای بسیار بالا را با زمان و هزینۀ بسیار اندک فراهم میسازند. به قول سهراب سپهری: چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید…